کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

پسر دوست داشتنی من کیان

رویدادهای مهم تیر

سلام آوای طنین انداز زندگیم 1 تیر به اتفاق خانواده من دست جمعی رفتیم پیک نیک . شاگرد مغازه بابا رضا  رو هم با خودمون بردیم آخه شما خیلی دوسش داری اسمش بهنام ولی شما صداش میکنی بن بن . از شهر خارج شدیم و یه جای سر سبز نگه داشتیم و  بابا رضا هم مشغول پختن ناهار شد و شمام گیر داده بودی به آتیش و هی هیزم ها رو باچوب بهم می ریختی بعد از اونم تا تونستی به خاک و سنگ و.... دست زدی .شانس آوردم از رودخونه فاصله داشتیم و گرنه شما می خواستی آب بازی کنی. بعد از ناهار رفتیم سمت سد تا چای و میوه و تنقلات رو اونجا بخوریم .با دیدن اون همه آب از خودت بی خود شده بودی و تا غافل می شدیم می رفتی سمت آب،موقع برگشت خیس...
29 مهر 1393
1